شعرباموضوع امام خمینی برای کودکان+رنگ آمیزی

مهمان
به جماران رفتم
جای او پیدا بود
در نگاه مردم
یاد او زیبا بود
*
خانهاش را دیدم
ساده بود و کوچک
قاب عکس او بود
بغلِ یک کودک
*
یک اتاق نقلی
حوض آب و ماهی
دو سهتایی گلدان
یک کبوتر چاهی
*
کاش آقا حالا
میزبان ما بود
یا نه، در آبادی
میهمان ما بود.
(بیژن شهرامی)
مثل یک بابابزرگ
من فقط عکس تو را
دیدهام توی کتاب
قصهها دربارهات
خواندهام شب وقتِ خواب
*
من شنیدم آمدی
بهمن پنجاهوهفت
آمدی با خندهات
غصهها از بین رفت
*
سالها مانند کوه
در جماران بودهای
واقعاً تو رهبرِ
خوب ایران بودهای
*
بودهای بابابزرگ
تو برای بچهها
ای امام نازنین
کاش میدیدم تو را!
(زهرا داوری)
«امید غنچه ها»
من تو را ندیده ام
باغبان پیر ما
صبر کن نرو نرو
ای امید غنچه ها
بی تو خشک می شود
چشمه های آسمان
بی تو خنده می رود
از لب ستارگان
فصل سبز زندگی
بی تو زرد می شود
بی تو آفتاب هم
سرد سرد می شود
لحظه ای درنگ کن
من ندیده ام تورا
ای امید زندگی
باغبان پیر ما
(محمدرضا میرزایی)
First of all I want to say fantastic blog! I had a quick question that I'd like to ask if you don't mind. I was curious to find out how you center yourself and clear your mind prior to writing. I have had a tough time clearing my thoughts in getting my ideas out. I do enjoy writing but it just seems like the first 10 to 15 minutes are usually lost simply just trying to figure out how to begin. Any suggestions or tips? Cheers!
Hello, I enjoy reading all of your article post. I like to write a little comment to support you.